جنین...!؟(قسمت سوم)گفتیم که پستی در مورد نظرات موریس بوکای و کیت مور در مورد جنینی میگذاریم دو شخص حامی اسلام که معجزه سازان خیلی با افتخار با بردن نام این دو نفر مغلطه توسل به مرجعیت انجام می دهند که امروز میخواهیم نشان دهیم این دو نفر چگونه با جعل کردن ایات سوره مومنون را علمی میکنند:ابتدا باید کلمه علقه را معنی کنیم:علقه را همواره مترجمین و مفسرین مختلف خون بسته شده یا لخته شده تعبیر میکنند (که در کامنت اول نام همه مترجمین و مفسرین کلمه علقه امده است) و گفتیم که این در حالی است که برخلاف دانش جالینوسی گسترش یافته در عصر محمد دانش امروز تایید میکند که جنین هیچگاه به "خون بسته یا متراکم" تبدیل نمیگردد.
موریس بوکای در کتابش "قرآن و علم" ادعا کرده است که این واژه را باید "چیزی که میچسبد (یا آویزان است)" ترجمه کرد تا شاید ایه را بتواند علمی کند با ترجمه بوکای باید گفت که بهترین مترجمان و مفسران قرآن همه در ترجمهی واژهی «عَلَقَة» به "خون بسته" در اشتباه بودهاند، و این اشتباه هنگامی اشکار شده که این ترجمه (یعنی خون بسته شده) از لحاظ علمی نادرست اعلام شده است.
انچه اما در این میان باید "معجزه" خوانده شود، دیگر آیات قرآن نیستند، بلکه تفاسیر و ادعاهای افرادی چون بوکای میباشند
حال بیایید فرض کنیم که بوکای درست میگوید (یعنی فرض کنیم علقه = چیزی که میچسبد) و همه مترجمین در اشتباهند با مطالعه کتاب بوکای میبینیم که منظور او جنینی است که در حالت اولیهاش به دیوارهی رحم متصل میگردد ولی باز مشکلی که هست قران حالت علقه را حالتی موقت میداند و پس از حالت علقه جنین را در حالت مضغه توصیف میکند این در حالیست که جنین در کل مدت جنینی به رحم چسبیده است در حالی که تعبیر قران از علقه یک حالت موقتی است که به مضغه تبدیل میشود
یکی دیگر از افرادی که بدون داشتن تحصیلات در زبان و ادبیات عربی ادعا کرده است که علقه به معنای زالو میباشد و گفته است جنین در 23 روزگی شبیه زالو است دکتر "کیت مور" دکتر بازنشسته کالبد شناسی میباشد
(اندازه جنین در این زمان 2-3 میلیمتر است)
ولی انچه که عکس های X-ray در 23 روزگی جنین نشان میدهد شیار عصبی ستون فقرات جنین در این مرحله هنوز باز است درحالیکه بدن زالو مطلقا فاقد چنین ویژگیای است. همچنین، جنین در این زمان دارای یک کیسهی زردهی شکمی بزرگ است که مشابه آن نیز مطلقا در زالو دیده نمیشود
میبینیم که کسانی که میخواهند ایه ای را هرجور هست علمی کنند چگونه به ترجمه و تفسیر های غیر واقعی دست میزنند تا شاید بتوانند سخنان عربی بیسواد را ایاتی علمی و ماورایی جلوه دهند
"روشنفکری با شک کردن آغاز میشود"
جنین...!؟(قسمت دوم)حال بیایید به شکل ساده مراحل جنینی را بررسی کنیم:1- دو روز پس از عمل لقاح سلول تخم (زیگوت) اماده رفتن به داخل رحم میشود2- چهار روز طول میکشد وارد رحم شود و درطول این چهار روز سلول تخم هر دوازده ساعت تقسیم میشود و تکثیر میشود3- شش روز پس از لقاح مجموعه سلولی کروی شکلی که درونش حفره مانند است (بلاستوسیست) و شامل صدها سلول است که "مورولا" نام دارد وارد رحم میشود
(سلولهائی که در داخل بلاستوسیست هستند توده داخلی سلول نامیده میشوند که همان سلولهای بنیادین هستند)
4- ده الی دوازده روز پس از عمل لقاح عمل القا انجام شده است (مورولا در یکی از چین خوردگی های رحم جایگزین شده و به تدريج بين جنين و بدن مادر ارتباط ساختمانی و فيزيولوژيكی به وجود میآيد. که این عمل القاء نام دارد)
5- قسمتی از این سلولها با تکثیر خود به دیواره رحم (آندومتر) نفوذ کرده و جفت را تشکیل میدهند
6- با تشکیل جفت ، تغذیه جنین توسط جفت آغاز میگردد.
7- عمل انتقال اکسیژن، مواد غذائی و پادتنها میان خون مادر و خون جنین و نیز دفع دی اکسید کربن از طریق بند ناف متصل به جفت بابوجود امدن دو سرخرگ و یک سیاهرگ در بند ناف ایجاد میشود
8- بیست و یک روز پس از عمل لقاح مغز و دستگاه های تنفس و هاضمه رشد میکنند و نیز رگهای خونی تشکیل میشوند
9- هجده روز پس از لقاح قلب شروع به شکل گیری کرده و با رشد سریع در بیست و دومین روز شروع به تپش میکند
10- بیست و هشت روز پس از لقاح چشمها، گوشها، و سیستم تنفسی شروع به شکلگیری میکنند
11- سی و پنج روز پس از لقاح دست ها و پاها شروع به رشد میکنند
12- چهل و دو روز پس از لقاح اسکلت غضروفی بدن کامل و امواج مغزی قابل ثبت است
13- پنجاه و شش روزپس از عمل لقاح اندامها، سر و ظاهر صورت شکل میگیرد و بیشتر اعضا مثل ناخنها تشکیل میشوند
14- پس از 68 روز تمامی اندام ها تشکیل شده طوری که همه اندامش واضح و قابل تشخیص باشد
در این مرحله جنینی به پایان میرسد و مراحل رویانی شروع میشود و تا اخر بارداری رشد سیستم های بدن انجام میشود
15- چهار الی پنج ماه پس از لقاح مادر برای اولین بار میتواند حرکت رویان را احساس کند.
همانطور که در شرح علمی مراحل تکامل جنین در بالا بیان شد، سلولهای بنیادینی که در داخل مورولا وجود دارند، منشأ ساخت دستگاهها و اندامهای مختلف جنین هستند و شکل گیری غضروفها و استخوانها و ماهیچه ها و سیستمهای مختلف بدن مانند دستگاه تنفسی و هاضمه و عصبی و… به صورت همزمان و موازی پیش میرود و لذا با بیان آیه 14سوره مؤمنون خیلی تفاوت دارد. غضروفها و استخوانها توسط بافت مزودرم در داخل بدن جنین شکل میگیرند و اعتقاد به وجود یک تکه گوشت جویده شده " مضغة " و تبدیل آن به استخوان و سپس رویش گوشت بر روی آن یک باور کاملا اشتباه و نشانگر دانش جالینوسی همان عصر محمد میباشد.
بیاید تفسیر امام باقر را در مورد مراحل جنینی بخوانیم:
.... و نطفه به رحم میرسد و چهل روز در رحم تردد میکند و میچرخد تا بصورت علقه درآید. چهل روز هم به این صورت میماند، بعد مضغه میشود و پس از چهل روز گوشتی میشود که در لابلای آن رگهائی چون توری بافته شده پدید میآید
یعنی پس از 40 روز علقه و پس از 80 روز مضغه یا گوشت جویده شده تشکیل میشود
در حالی که در مراحل علمی بالا شرح دادیم مورولا پس از 6 روز از عمل لقاح وارد رحم شده و پس از 12 روز عمل القا انجام شده و پس از 56 روز تشکیل تمامی اعضای بدن و پس از 68 روز شکلگیری بدن جنین طوری که همه اندامش واضح و قابل تشخیص باشد
جنین...!؟
(قسمت اول)
همانطور که قبلا قول داده بودیم از این پس معجزات علمی قران را بررسی میکنیم تا با هم ببینیم که چه یاوه گویی های بی ارزشی را مفسرین قران معجزه میدانند
سوره مومنون ایه 14:
سپس ما نطفه را بهصورت (علقه) خون بستهاى درآوردیم و بعد این خون بسته را به (مضغه) كه شبیهِ گوشتِ جویده است تبدیل كردیم، و بعدا آن را بهصورت استخوان درآوردیم، و از آن پس بر استخوانها گوشت پوشاندیم
ابتدا باید دانست معنی علقه چیست:
بهترین مفسرین و مترجمین اسلامی علقه را به معنی خون بسته شده یا لخته شده ترجمه کرده اند در حالی که جنین در رحم مادرش هیچگاه به "خون بسته یا متراکم" تبدیل نمیگردد و چنانکه بعدا میگوییم "مورولا" یا همان جنین هیچگاه "لخته خون" نیست
البته عده ای از معجزه سازان علقه را به معنای زالو یا چیزی که اویزان است ترجمه میکنند که اجازه دهید این موضوع و نادرستی انرا در اینده در پستی که نظرات کیت مور و موریس بوکای را هم بررسی میکنیم نشان دهیم
قران میگوید پس از علقه به "گوشت جویده" شده ای تبدیل میکنیم که این نکته نیز از نظر علمی یک سخن نادرست است جالب است که معجزه سازان میگویند در پایان هفته سوم بارداری شکل جنین شبیه مضغه است و با چشم غیر مسلح دیده میشود لازم است بدانید در زمان مذکور جنین با وجود اینکه مغز و قلب او تشکیل شده ولی اندازه اش 1.5 الی 2.5 میلی متر است و اصلا شبیه گوشت جویده شده نیست و حتی طبرسی میگوید مضغه
"قطعه گوشتی است به اندازه ای که انسان بجود"
یعنی حداقل قطعه گوشتی 2 الی 3 سانتیمتر و این نشان میدهد از نظر اندازه ای هم نمیتواند درست باشد
حال باید بدانیم که "تبدیل شدن به خون" بهعنوان یکی از مراحل تکامل جنین در رحم یکی از باورهای بسیار رایج مردمان قدیم بوده است که از نظریات ارسطو و به خصوص جالینوس پزشک شهیر یونانی گرفته شده است:
ارسطو معتقد بود که جنین از آمیخته شدن نطفهی مرد با خون قاعدگی زن حاصل میشود...
نظریات جالینوس در 4 مرحله به طور خلاصه شده به صورت زیر میباشد
۱- شکل نطفه
۲- شکل خونین
۳- اعضاء بهطور تکاملنیافته و کلی دیده میشوند
۴- استخوانها مانند شاخههای درخت شروع به رشد میکنند سپس دورتادور و بر روی استخوانها گوشت میروید
و پس از این چهار مرحله سرانجام، موجود جنین به یک کودک تکاملیافته تبدیل میشود که بقراط حکیم نام این مرحله را نوزادی گذاشته است
حال خودتان نگاهی دوباره به ایه مومنون بیندازید تا ببینید دانش محمد دقیقا دانش جالینوس بوده است که البته امروز مردود شده است
Basim Musallam مدیر بخش مطالعاتِ خاورمیانه در دانشگاهِ Cambridge درباره تاثیر عقایدِ جالینوس در قرآن چنین مینویسد:
مراحل تکامل جنین که در قرآن و حدیث برای مومنان مییابیم با گزارشات پزشکی جالینوس دراین باره کاملا تطبیق میکنند و شکی نیست که دانشمندان مسلمان قرون وسطا از این تطابق کاملا آگاه بودهاند
جالب این است که 26 کتاب جالینوس در قرن ششم میلادی (قرن قبل از تولد محمد) توسط راهبی به نام سرجیوس و مسیحیان سریانی به زبان آشوری ترجمه شده است و این نظریه در ایران گسترش پیدا کرده بوده است به خصوص اینکه در روایات امده است پزشکی ماهر به نام "الحارث ابن کلده ثقفی" یکی از اصحاب و دوستان محمد بوده است که در گندی شاپور تحصیل کرده است
(در پست های بعدی بطور خلاصه مراحل رشد جنین،علقه و مضغه از دیدگاه امام باقر (دانشمند! شیعه) و معانی مختلف علقه و نظرات موریس بوکای و کیت مور را بررسی میکنیم)
یک سوال از دینداران محترم!!آیا اولین انسان ناف داشته؟!اگر نظریهٔ داروین را قبول داشته باشیم که جواب این سوال را هم داریم
اما طبق گفته کتب دینی که اولین انسانها آدم و حوا بودند
آیا آدم و حوا ناف داشتند؟؟!
قرآن قلب را مرکز تفکر میداند!در قدیم تفکر غالب این بود که مرکز تعقل و تصمیم گیری انسان بجای مغز، قلب است .قرآن هم این نظریه را بصورت بدیهی میداند که جای بحثی در آن نیست:وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/179) و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم قلبهائی دارند كه با آن (علمی )دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند آنها همان غافلماندگانند.
در اینجا از کسانی یاد مینماید که قلبی دارند، ولی الله آنها را به گونه ای گمراه کرده که آنان علیرغم داشتن قلب، دانشی از دین دریافت نمیکنند؛ قرآن در این آیه، از کلمهی لایفقهون استفاده نموده و به معنای این است که آنان فقیه نمیشوند و یا علمی از دین دریافت نمیکنند.
در این آیه نیز قرآن بطور آشکاری میگوید که انسان با قلبش تعقل مینماید:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿حج/۴۶﴾ آيا در زمين گردش نكردهاند که (آنها) قلبهائی داشته باشند ، با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن قلبها ست كه در سينهها كور است.
برخی از روشنفکران اسلامی که کوشش در علمی جلوه دادن آیات قرآن دارند، تفاسیری از قلب ارائه میدهند که حقیقتا خواندنی است مانند این نمونهها:
قلب آدمی از یک منظر پمپ نیرومندی است که عمل خون رسانی را به همه اجزای بدن به طور دائمی انجام می دهد و از منظر دیگر، به گواهی همه فرهنگ ها و ادبیات بشری، جایگاه عواطف و احساسات انسانی می باشد. صرفنظر از این که این موضوع از نظر علمی و واقعیت طبیعی تا چه حد قابل اثبات باشد، انکار نمی توان کرد که در همه زبان ها "دل آدمی" مرکز مناسبات و مبادلات انسانی او و معرف شخصیت اش می باشد. قرآن نیز، بطور واقعی، یا بصورت استعاره و تمثیل، قلب را کانون همه صفات آدمی شناخته و ۱۳۲ بار به این واژه اشاره کرده است.آمار دقیق در کشورهای پیشرفته صنعتی نشان می دهد که بیماری های قلبی مهمترین عامل مرگ و میر می باشند و استقبال گسترده مردم از برنامه های پیشگیرانه در جهت کاهش مقدار کلسترول، فشار و قند خون، اصلاح الگوی تغذیه، تمرینات ورزشی و مقابله با موجبات خطر(Risk Factors)همچون سیگار و مشروب و ... نشان می دهد که تا چه حد سلامت قلب برای مردم اهمیت پیدا کرده است. اما مهمتر از جسم ما، روح و جان جاوید ما می باشد که سلامت و سعادت آن در اولویت قرار دارد. به همین دلیل هم در قرآن از نشانه های سلامت یا بیماری "قلب روحانی" فراوان سخن گفته و هلاکت یا نجات آدمی را به آن نسبت داده است.
سوره الطارق
پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است (۵)فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿۵﴾
از آب جهندهاى خلق شده (۶)
خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿۶﴾
[که] از صلب مرد و میان استخوانهاى سینه زن بیرون مىآید (۷)
یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿۷﴾
تولید اسپرماتوزوم (منی) توقفی ندارد. امّا در عضو کوچک بالای هر بیضه و مجاری اسپرم (اپیدیدیم) جمع میشود و ممکن است تا ماهها همانجا بماند بدون آنکه قدرت باروری خود را کاملا از دست بدهد و تنها با انجام نزدیکی، خود ارضائی و یا احتلام در خواب به بیرون از بدن منتقل میشوند.
.............................................
یکی از جاهایی که منی در آن ساخته میشود، غده وزیکولی است. این غده در لگن خاصره قرار دارد. فرایند جنسی که به بیرون ریخته شدن منی از بدن منتهی میشود انزال میگویند.
.............................................
این آیهها محل بارآمدن منی مرد را قفسهٔ سینهٔ مرد معرفی میکنند. درحالیکه انسان امروزی از مدتها پیش، محل بارآمدن منی مرد را نه قفسهٔ سینه، بلکه خیلی پایینتر در جایی در لگن خاصره میداند.
بهاءالدین خرمشاهی مترجم و مفسر قرآن، در پایان قرآن ترجمهٔ خود به این آیهها اشاره میکند. وی میگوید: «این آیات، به ویژه آخرین کلمهٔ آیهٔ آخر، معرکهٔ آراء مفسران، خصوصاً مفسران جدیدی است که میکوشند آن را با علم امروز تطبیق دهند.... ترائب جمع است و مفرد آن تریبه به معنی استخوان سینه یا ترقوهاست. [اما] بعضی از مفسران آن را قفسهٔ سینه و توسعاً قسمت پیشین بدن زن گرفتهاند و بعضی دیگر از جمله محمد اسد (یکی از مترجمان قرآن کریم به انگلیسی) آن را به لگن خاصره ترجمه کردهاند.
خرمشاهی با این توضیح نتیجه میگیرد: «باری اگر مترجم به لغت [لغت قرآن] وفادار باشد، ترائب را سینهها یا استخوانهای سینه ترجمه میکند. اما اگر به علم وفادار باشد، آن را به چیزی دیگر باید ترجمه کند.